اسلایدرهند

هندوستان کشور رنگ ، بو ، مزه – قسمت سوم: شهر صورتی جیپور

سفر به جیپور

سفر ما به جیپور پر از تجربه‌های جالب و آشنایی با فرهنگ محلی هند بود. همان‌طور که در دو سفرنامه قبلی اشاره کردم، پس از سوار شدن در قطار به سمت جیپور، ناگهان در میانه راه بانویی هندی به سمت من آمد، دستش را روی سرم گذاشت و شروع به صحبت کرد. با تعجب به او نگاه کردم و نمی‌دانستم در حال انجام چه کاری است. هم‌سفر کنار دستی‌ام توضیح داد که این خانم برای مردم دعا می‌کند و در مقابل آن پول می‌گیرد؛ او به نوعی یک راهزن مدرن است. مبلغی به او دادیم و او از کنارمان عبور کرد.

فضای قطار

در قطارهای هند نیز مانند متروهای کشور خودمان، دستفروش‌هایی وجود دارند که خوراکی‌هایی مانند آب، دوغ و بستنی می‌فروشند. همان‌طور که در عکس‌ها مشاهده می‌کنید، کیفیت این قطار نسبت به قطار قبلی پایین‌تر بود، اما باز هم از نظر هندی‌ها در دسته قطارهای درجه یک قرار می‌گرفت.

رسیدن به جیپور

با رسیدن به جیپور، هوا کاملاً تاریک شده بود. پس از پیاده شدن از قطار، دو نفر به سمت ما آمدند و پیشنهاد دادند که با توک‌توک آن‌ها به مقصد برویم. با توجه به تجربه قبلی، شروع به چانه‌زدن کردیم و توانستیم قیمت را از ۲۰۰ روپیه به ۶۰ روپیه کاهش دهیم. سوار توک‌توک شدیم و به سمت هتل زیبایی که از قبل رزرو کرده بودیم، حرکت کردیم.

هتل کریشنا پالاس

این هتل را از طریق وب‌سایت بوکینگ رزرو کرده بودم و عکس‌های آن واقعاً جذاب و دیدنی بودند؛ به همین دلیل برای دیدن آن لحظه‌شماری می‌کردم. وقتی به هتل رسیدیم، متوجه شدیم که واقعاً به همان زیبایی عکس‌هاست. ویدئوی کوتاهی از این هتل را در لینک زیر قرار داده‌ام که می‌توانید برای آشنایی بیشتر با آن تماشا کنید.

اتاق‌مان را از «هارش» تحویل گرفتیم و وارد فضای رویایی هتل کریشنا پالاس شدیم. هارش، دوست‌داشتنی و مهربان بود و در ادامه سفر بیشتر درباره او خواهم نوشت. از ویژگی‌های این هتل می‌توان به نظافت عالی و تمیزی تخت، حمام و سرویس بهداشتی اشاره کرد که تصاویری از آن‌ها را در ادامه می‌بینید.

نمای بیرون هتل


با علی و معین علی با عدد ۱۶۰۰ روپیه توافق کردیم و قرار شد که فردا از صبح تا غروب با ما باشد و مکان های دیدنی جیپور را به ما نشان دهد که این مکان شامل دهکده فیل ها، شهر صورتی،معبد گتوره د چتریان، قلعه آمبر فورت، شهر صورتی، جال محل، هوا محل بود.که در زیر به تفصیل به آنها خواهیم پرداخت.

مقصد اول گتوره دی چتریان:

جیپور به‌طور کلی با قلعه‌ها و معابدی که در دل کوه‌ها واقع شده‌اند، فضایی منحصربه‌فرد و زیبا دارد. یکی از زیباترین این مکان‌ها، مجموعه‌ای از معابد تو در تو است که اگر وقت کافی داشته باشید، می‌توانید با بالا رفتن به سینه کوه به آن‌ها برسید. این بنای تاریخی، همچون بسیاری از بناهای هند، از رنگ‌های ساده و معماری خیره‌کننده‌ای برخوردار است. یکی از جالبی‌های این معابد، مکان‌های کوچک عبادتی است که افراد برای دعا کردن بر روی آن‌ها می‌نشستند و به عبادت مشغول می‌شدند.

همسفرم به من گفت که به بالا بروم و او نمی‌آید، بنابراین من بالا رفتم و از دختری که آنجا بود خواستم چند عکس با معبد بگیرد. وقتی پایین آمدم و همسفرم عکس‌ها را دید، گفت که او هم می‌خواهد عکس بگیرد، به همین دلیل دوباره به معبد برگشتیم تا عکس‌های زیبایی بگیریم.

در کنار این معبد، معبد دیگری وجود داشت که در یک اتاق زیرزمینی قرار داشت. برخلاف سایر معابد، این معبد حس عجیبی از ترس به من می‌داد و نمی‌دانم چرا از این مکان می‌ترسیدم. بوی خاص عود، مجسمه‌های عجیب و صداهای غیرمعمول باعث شده بود که این معبد برای من حال و هوای درام داشته باشد و احساس ترسی شبیه به ترس‌های کودکی را در من زنده کند. گویی در سال‌های دور اینجا را دیده بودم و در آن دچار ترس شده بودم.

این تجربه کمی حال مرا تحت تأثیر قرار داد، اما با این حال ادامه دادم. عکس‌ها و فیلم‌هایی از این معبد گرفته‌ام و آن‌ها را در ادامه قرار می‌دهم تا شما هم نظرتان را بگویید.

محل ترسناکی در متن به آن اشاره شد

مقصد دوم عبور از شهر صورتی و دهکده فیل ها:

یکی از تلخ‌ترین تجربه‌های من در جیپور، بازدید از دهکده فیل‌ها بود. در بدو ورود، مردی به سمت ما آمد و درباره هزینه‌های نگهداری و غذا دادن به فیل‌ها صحبت کرد و کمی هم غرغر کرد. در نهایت از ما درخواست کرد که برای دیدن، لمس کردن و سوار شدن بر فیل‌ها نفری ۸۰۰۰ روپیه پرداخت کنیم که معادل ۱۰۰ دلار یا حدود ۵ میلیون تومان می‌شد. این مبلغ اصلاً منطقی به نظر نمی‌رسید.

من با او بحث کردم و گفتم که چنین مبلغی مناسب نیست و حاضر به پرداخت آن نشدم. سپس او پیشنهاد داد که فقط ۲۰۰۰ روپیه بدهیم تا بتوانیم در دهکده بگردیم یا در صورت عدم تمایل، هزینه ورودی ۶۰۰ روپیه‌ای را بپردازیم. در نهایت، با کمال بی‌میلی و به‌ناچار ۲۰۰۰ روپیه را پرداخت کردیم و به گشتی در دهکده پرداختیم. در اینجا با فیل‌ها عکس گرفتیم و می‌توانید فیلمی از قدم زدن در این دهکده مشاهده کنید. همچنین عکسی با لبخند مصنوعی خودم را برایتان گذاشته‌ام تا ببینید و لذت ببرید.

متأسفانه، از این دهکده چیزی به یادگار نماند و پس از آن به سمت مقصد بعدی‌امان حرکت کردیم.

لبخند مصنوعی در دهکده فیل های جیپور

مقصد سوم قلعه آمبر فورت:

برای فراموش کردن تجربه‌ام در دهکده فیل‌ها، با یک بستنی سعی کردم خاطرات ناخوشایند را از ذهنم پاک کنم. در همین حین، به قلعه آمبر رسیدیم که زیبایی خیره‌کننده‌ای از پایین داشت.

مسیر نسبتا طولانی تا بالای قلعه پر از دیدنی‌های جذابی است که منتظر شما هستند. این کاخ که در قرن شانزدهم توسط فرمانده بزرگ فرمانروایان مغول راجا من سینگ تأسیس شده، به چهار سطح تقسیم شده است و هر کدام دارای حیاط مخصوص به خود هستند.

ما از طریق دروازه خورشید، که رو به شرق قرار دارد و توسط مهاراجاها و مهمانان VIP آن‌ها استفاده می‌شد، وارد قلعه شدیم. این دروازه به اولین حیاط باز می‌شود که محل برگزاری رژه‌های پیروزی بوده است.

در حین حرکت به سمت بالا، از صف خرید بلیط عبور کردیم و شروع به پیاده‌روی کردیم که ناگهان یک فیل غول‌پیکر از پشت سر به سمت ما آمد. ما سریعاً کنار رفتیم و جلوتر، یک دست‌فروش میوه عجیبی می‌فروخت که تصویر آن را در زیر می‌بینید.

میوه را خریدیم و امتحان کردیم؛ طعمی تقریبا بی‌طعم داشت، اما به طور کلی بد نبود.

در مسیر، به یک مجسمه خدای جالبی برخوردیم که مردم به شدت به آن احترام می‌گذاشتند. همچنین مردی را دیدیم که در حال نواختن ساز بود و با مهارت فوق‌العاده‌ای به زیبایی موسیقی مینواخت.

سر هر کوچه خدا هست

بالاخره به بالای قلعه آمبر رسیدیم و احساس خستگی می‌کردیم. به پیشنهاد همسفرم، یک سمبوسه هندی خریدیم تا میل کنیم. این غذا نسبت به سایر غذاهای هندی بسیار خوشمزه بود و با سس قرمز تند، طعم آن لذیذتر می‌شد. پس از کمی استراحت، به سمت بخش‌های بالاتر قلعه رفتیم و از نمای زیبای آن لذت بردیم. در پایین، تعدادی از عکس‌های این قلعه را مشاهده می‌کنید.

این شما و این سمبوسه هندی

مقصد چهارم جال محل:

متأسفانه، به خاطر بدشانسی ما، نتوانستیم به این قلعه زیبا وارد شویم زیرا آب آن بسته بود و قایق‌هایی که باید ما را به آنجا می‌بردند، کار نمی‌کردند. با این حال، از دور به تماشای این سازه باشکوه پرداختیم و عکس‌هایی گرفتیم تا یادگاری از این لحظه در خاطرمان بماند.

جال محل تعطیل

مقصد پنجم هوا محل:

همان‌طور که از نامش پیداست، این سازه دارای پنجره‌های متعدد و زیادی است که امکان ورود و خروج هوای تازه را فراهم می‌کند. جالب است بدانید که این بنا بلندترین سازه بدون فونداسیون در دنیاست و هیچ پی و زیرزمینی ندارد. همچنین، این سازه در کنار یکی از خیابان‌های اصلی شهر صورتی و در نزدیکی بازار قرار دارد که برای من، نزدیکی آن به خیابان بسیار عجیب بود.

بعد از دیدن هوا محل ما از علی جدا شدیم و به هتل بازگشتیم و از رزروشن هتل که همان هارش خودمان بود پرسیدیم این نزدیکی ها فست فود خوب کجاست که او به ما دومینوس را برای صرف پیتزا معرفی کرد. برای شب رفتیم و یک دل سیر پیتزا خوردیم و دسری را برای آخر شب به هتل آوردیم و شروع کردیم به فیلم دیدن در هتل قصر زیبای خودمان.

دسر خوشمزه دومینوس

برای روز آخر در جیپور تصمیم گرفتیم کل روز را در بازار بزرگ و زیبای این شهر بگذرانیم که واقعا جزو بهترین تجربه های بازار گردی من بود و تقریبا برای همه خانواده سوغاتی خریدیم و دست پر به هتل برگشتیم. وسایل را در هتل گذاشتیم و برای صرف شام چون من عاشق برگرکینگ هستم به پاساژ پینک مال رفتیم و برگرکینگ سفارش دادیم. لازم است بدانید که به خاطر احترام به گاو در این شهر و هندو بودن 90 درصد اهالی جیپور تقریبا همه غذاهای گوشتی با مرغ سرو میشود حتی برگرهای برگرکینگ که البته خیلی هم خوشمزه بود و باید به عقاید احترام گذاشت.

نتبجه گیری:

این آخرین سفرنامه من از کشور عجایب هندوستان زیبا بود و طبق معمول سفرنامه ها میخواهم کمی دلنوشته را به آخر این متن اضافه کنم. سفر به هندوستان برای من بسیار عقیده ساز بود و مدام در فکرهای معنوی فرو میرفتم.مردمی که همه به دنبال خدا بودند و از خدا شمایل مختلفی ساختند، مردمی که همه نیاز به پرستیدن چیزی داشتند که باید او را ببینند. در سر هر کوچه خدایی نمایان بود و احترام خاصی داشت اما مدام در ذهن من خدای خود خودنمایی میکرد. خدایی که هیچ شریک و نمونه ای ندارد و اینقدر بزرگ است که در قالب هیچ مجسمه و تمثالی جا نمیشود.خدایی که قدرت دارد اما نباید از اون ترسید  و خدایی که دائم ناظر بر اعمال من است.
به قول حسین پناهی خدا بسیار بزرگتر از تعریف انبیاست. آری خدایان بیشمار که دیگر خدا نیستند و فقط یک نمادند.
من به ذاتی باور دارم که بدون اراده آن برگ از درختی نخواهد افتاد و تمام این مسیر را با مراقبت و حفاظت او تا به اینجا رساندم و هیچ وقت نیاز نبود برای دیدنش لباس خاصی یا ادکلون خاصی بزنم یا به مکانی بروم زیرا او از رگ گردن به من نزدیک تر است.در شب آخر دلم برای ایران بسیار تنگ شد، کلا من طاقت دوری بیشتر از دو هفته از ایران را ندارم.
در گوش من و همسفرم یک هدفون بود که با آهنگی زمزمه میکرد: ایران شروع و پایان،ایران بالاتر از جان،ایران نبینمت ویران. اشک از چشمم سرازیر شد و در دل جیپور هوای ایران کردم. هند کشور زیبایی است و به شما پیشنهاد میکنم هند ندیده از دنیا نروید اما باز هم ایران خودمان زیباترین جای دنیاست.
ممنونم که همراه من بودید. با من نظراتتان را در میان بگذارید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا