قشم

قشم جزیره ای به وسعت یه دنیا؛ سفرنامه مکان های دیدنی جزیره قشم

سفرهای جزیره ای همیشه جذابیت و چالش های خاص خودش را دارد و شما در این مطلب تمامی شرایط راحت و ارزان سفر کردن به قشم را تجربه میکنید.

 

سفر به جزیره قشم

من و همسرم سفر به جزیره قشم را به شیوه‌ای متفاوت آغاز کردیم. تصمیم گرفتیم به‌صورت زمینی برویم و برگردیم به‌صورت هوایی. تنها بلیط هواپیما را تهیه کردیم و قصد داشتیم تمامی کارها را در قشم انجام دهیم تا تجربه‌ای خاص داشته باشیم.

ابتدای سفرنامه، یک توصیه دارم: از هرگونه ریسک در سفرهای خارجی پرهیز کنید. اگر می‌خواهید خود را به چالش بکشید، بهتر است این کار را در ایران انجام دهید.

ما با اتوبوس به بندرعباس رفتیم و ساعت ۹ صبح حرکت کردیم تا حوالی ۱۱ فردا به بندر برسیم. این مسیر برای من که عادت به سفرهای طولانی با ماشین ندارم، کمی دشوار بود، به‌ویژه که صندلی‌های اتوبوس قدیمی بودند. بنابراین هنگام خرید بلیط اتوبوس، دقت کنید که آسایش را فدای هزینه نکنید.

به هر زحمتی بود به بندرعباس رسیدیم و در اتوبوس با آقایی آشنا شدیم که در قشم تویوتا داشت. این آشنا شدن برای ما یک برد سفر به حساب می‌آمد. از ترمینال با تاکسی به بندر شهید رجایی رفتیم تا با اتوبوس دریایی به قشم برویم. این اولین تجربه من از سفر با اتوبوس دریایی بود و بعدها در استانبول و دیگر شهرها، بارها از این وسیله استفاده کردم.

اتوبوس شبانه بندرعباس

اتوبوس شبانه بندرعباس

یک کشتی تجاری از نمای اتوبوس دریایی قشم
یک کشتی تجاری از نمای اتوبوس دریایی قشم

به جزیره قشم رسیدیم و از آقای محترم شماره‌اش را گرفتیم تا با هزینه‌ای یک روز کامل در اختیار ما باشد. ما روز آخر سفر را انتخاب کردیم تا از دیدنی‌های قشم مانند دره ستارگان، چاهکوه، جزیره هنگام و… بازدید کنیم. با این برنامه‌ریزی، خیال‌مان از آخر سفر راحت شده بود چون هم بلیط برگشت داشتیم و هم برنامه مشخص. اما به هر حال دو شب مانده بود تا روز آخر و ما نه جایی برای اقامت داشتیم و نه غذایی برای خوردن و نه عملاً برنامه خاصی.

زیاد خود را درگیر جزئیات نکردیم و با پرس‌وجو از ساکنان و مشاهده هتل‌های لحظه آخری در اینترنت، بالاخره یک اتاق دو نفره با کولر و تمیز با قیمت مناسب پیدا کردیم. هزینه آن شبی ۲۰۰ هزار تومان بود و برای سه شب آن را کرایه نمودیم.

وسایل خود را در هتل گذاشتیم. هتل در نزدیکی بازار ماهی‌فروشان و ساحل دریا بود، بنابراین تصمیم گرفتیم کمی تا ساحل برویم و چیزی بخوریم. از در هتل که بیرون آمدیم و مقداری پیاده‌روی کردیم، یک استریت فود فروشی در حال تهیه سمبوسه بود. چه چیزی خوشمزه‌تر از سمبوسه جنوبی برای شروع یک سفر دریایی؟ پس بدون معطلی چهار سمبوسه سفارش دادیم و دل‌گرسنه را از عزا درآوردیم و به سمت ساحل و بازار ماهی‌فروشان حرکت کردیم.

من و همسفرم به همراه فروشندگان فلافل و سمبوسه
من و همسفرم به همراه فروشندگان فلافل و سمبوسه

اپیزود اول جزیره قشم:شنای ناخواسته در خلیج همیشه فارس

به سمت بازار ماهی‌فروشان رفتیم و متوجه شدیم که تقریباً تعطیل است. بوی ماهی تازه جنوب فضا را معطر کرده بود و ما از این بازار برای رسیدن به دریا استفاده کردیم. لباس‌های نسبتاً مرتبی پوشیده بودم و در حال قدم زدن به سمت ساحل بودم که پایم در رمپ انداختن قایق به دریا، که سیمانی و جلبکی بود، سر خورد و به جای قایق، تا دل خلیج فارس با گوشی، کیف پول و همه چیز رفتم.

کمی هول شدم، اما بعد لوازم را به دوستم سپردم و با لباس خیس دلی به دریا زدم. کمی در ساحل شنا کردم که البته خطرناک بود، زیرا خلیج فارس به واسطه آزاد بودن عروس دریایی و طوطی‌های دریایی زیادی دارد و بهتر است بدون تجهیزات در آن شنا نکنید. با این حال، احساس آزادی و شادی در آب و امواج دریا لذت‌بخش بود و تجربه‌ای فراموش‌نشدنی به حساب می‌آمد.

شنای اجباری باعث شد که من بخواهم زود به هتل برگردیم تا هم استحمام کنم و هم لباس عوض کنم که سرما نخورم و این شد شب اول ما در قشم زیبا.

ساحل بازار ماهی فروش‌ها
ساحل بازار ماهی فروش‌ها

اپیزود دوم جزیره قشم: تلاش برای رفتن به جزیره هرمز

خسته بودیم و محدودیتی در خواب برای خودمان قائل نشدیم و تصمیم داشتیم به جزیره هرمز برویم. بیدار شدیم و به سمت اسکله‌ای که اتوبوس دریایی برای هرمز داشت، حرکت کردیم. متوجه شدیم که برای رفتن به هرمز با کشتی، باید شرایط دریا مناسب باشد، که متأسفانه در طول این سفر هوا با ما راه نیامد و ما از دیدن عقیق سرخ خلیج فارس بازماندیم. به همین دلیل به سمت درگهان حرکت کردیم چون شنیده بودیم که بازار زیبایی دارد و کلاً منطقه خوبی است.

با یک تاکسی به درگهان رفتیم. بعد از چرخیدن در بازار، مقداری خرید کردیم و به سمت هتل برگشتیم. به نظر من بازار درگهان آنقدر ارزان و قابل دفاع نبود، اما به هر حال این نیز تجربه‌ای بود. غروب به هتل برگشتیم و تصمیم گرفتیم برای شام به ساحل پارک زیتون برویم. به رستورانی نزدیک پارک زیتون رفتیم و شام خوردیم و از موسیقی زنده رستوران لذت کافی بردیم. کباب کوبیده در کنار ساحل خلیج فارس واقعاً می‌چسبد. شاید برایتان سؤال باشد که چرا ماهی نخوردم؛ باید بگویم که متأسفانه یا خوشبختانه من هیچ علاقه‌ای به غذاهای دریایی ندارم و نمی‌توانم بخورمشان. روز دوم تمام شد و به حال برای استراحت برگشتیم.

اپیزود سوم جزیره قشم: موسوختوم مو برشتوم که دیشو ….

روز سوم سفر ما به شهرگردی و پاساژگردی گذشت. اما شب که به ساحل رفتیم، به گروهی شیرازی برخوردیم که حسابی شادی می‌آفریدند و با تنبک ضرب می‌زدند. من کت و شلوار پوشیده بودم برای عکاسی و داشتم به هنرنمایی و رقص این پسرها نگاه می‌کردم که ناگهان با لحنی شاد یکی از آن‌ها گفت: “دکتر، بیا وسط!” و سمت من آمد. دست من را گرفت و همسفرم از پشت هول داد و در چشم به هم زدنی در میان این جوانان بودم. من هم کمری از عزا درآوردم و حسابی خوش گذراندم. راضی‌ام از این اتفاق و خوشحال و شاد به هتل برگشتیم.

من به همراه دوستان شاد شیرازی
من به همراه دوستان شاد شیرازی

اپیزود چهارم جزیره قشم:دره ستارگان خوف‌ناک

صبح روز سوم جزیره گردی ما شروع شد و در اولین مقصد به دره ستارگان رسیدیم که گویی دره ای زمینی نبود و ردپای حضور آدم فضایی ها حسم میشد. تصاویر این دره بی نظیر و بالایش را برایتان در زیر میگذارم که تصویر چند برابر حرف عمل خواهد کرد.

دره ستارگان
دره فضایی ستارگان

اپیزود پنجم جزیره قشم : چاه کوه و آب گوارا و شیرین

چاهکوه در عکس های اینترنتی ادیت شده بسیار رویایی به نظر میرسد که البته رویایی نیز هست اما کمی از تصاویرش کمتر رویایی است و مثلا وقتی به آنجا میرسید متوجه که یک در بر روی چاه قراردادند و آبش را میفروشند.

اما با همه این اوصاف به نظرم برای افرادی که به عکاسی علاقه دارند این دره زیبا و حفره حفره بسیار مطبوع است و ما کمی حتی صخره نوردی هم کردیم، من در آنروز لباس زرد و کرم رنگ پوشیده بودم که به صورت کامل با فضا ست بود و تصاویر زیر را خلق کرد برای ما.

چاهکوه
من در زیبابی‌های چاهکوه

اپیزود ششم: جزیره دلفین دار هنگام

خب به بخش هیجان انگیز سفر یعنی رفتن به جزیره هنگام رسیدیم، مطالعه زیادی داشتم از این جزیره از آب به شدت شفاف و ماهی های رنگی که مانند آکواریومی طبیعی در مقابل چشمان شماست تا دلفین هایی که کنار قایق شما دلبری میکنند.

در اسکله جزیره قشم بلیط خریدیم و سوار قایق شدیم. کمی جلوتر رفتیم و منتظر دلفین‌ها ماندیم که ناگهان از پشت سرم یک دلفین بازیگوش بالا آمد و مرا شوکه کرد. دلفین در آب پرید و در همین موقع قایق حرکت کرد و دلفین‌ها در دو طرف قایق ما همراهی‌مان کردند و صحنه عجیبی را رقم زدند.

پس از رفتن دلفین‌ها، ما با قایق به منطقه‌ای رفتیم که به آن آکواریوم می‌گفتند و واقعاً زیباترین آکواریوم عمرم بود. همه چیز طبیعی و کاملاً ارگانیک بود.

بعد از مشاهده این صحنه دلربا قایق در ساحل جزیره هنگام پهلو گرفت و ما وارد جزیره شدیم، بعد از ورود به جزیره هنگام در بدو ورود یک سمبوسه فروشی بود اما متاسفانه فقط باطعم ماهی و میگو داشت که همسفرم دولپی خورد و من فقط اورا نظاره کردم.یک بازار بومی زیبایی در جزیره برپا بود و ما از آنجا کلی خرید کردیم و با کوله باری از صدف و و مواد دیگر راهی برگشت شدیم.

ساحل جزیره هنگام
ساحل جزیره هنگام با آبی زلال

اپیزود هفتم: جنگل جنوبی حرا

بعد از ظهر شده بود و ما تصمیم گرفتیم به عنوان آخرین مقصد به جنگل های زیبای حرا برویم، متاسفانه به خاطر جذر و مد نمیشد که با قایق به داخل جنگل برویم اما حتی ااز فاصله زیاد هم بسیار زیباست و دلربایی میکرد.
موقع برگشت شب شده بود و به هتل برگشتیم و این آخرین خاطره از جزیره قشم بود.

جنگل حرا
جنگل حرا آخرین فریم قشم

حرف پایانی اینکه مردم جنوب مردمی خونگرم و با معرفت و البته مهمان نواز هستن و به شما پیشنهاد میکنم حتما از جنوب ایران و خلیج بی نظیر فارس دیدن کنید و از زندگی دریایی چند روزه لذت کامل را ببرید.
ممنون میشم نظرتونو راجع به این سفرنامه با من درمیون بذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا